محل تبلیغات شما



هو

سلام

دوستان توجه کنند این مطالب بسیار گسترده می باشد اما از آنجا که باید گفته شود بطور خلاصه در اختیار عزیزان می گذاریم.

آیا اصلا ایمانی برای او باقی می ماند؟؟

عایشه آنقدر اسائه ادبش در برابر پیامبر(ص) زیاد شده بود تا حدی که حضرت مشغول نماز بودن او روبرویش در جای سجده ی پیامبر(ص) نشسته و پاهایش را گشوده بود وقتی حضرت می خواست به سجده برود، به او اشاره می کرد و او پاهایش را بر میداشت و هنگامی که حضرت سر از سجده بر میداشت مجددا به کار خود ادامه می داد و پاهایش را دراز می کرد.

(صحیح بخاری، ج1، ص 101 و ج2، ص61 * صحیح مسلم، ج2، ص60 * و .)

او با حفصه قرار می گذارد که هرگاه پیامبر(ص) نزدیک ما آمد، فورا بگوییم: آیا ((مغافیر)) خورده ای؟؟

مغافیر: نوعی صمغ درخت است که بوی نامطبوع دارد.

در حالیکه حضرت مقید بودند بوی نامناسب از دهان مبارکشان یا لبانشان استشمام نشود و همیشه خوشبو و معطر باشند.

به این ترتیب که روزی حضرت نزد حفصه آمد و او این جسارت را به حضرت کرد و گفت: من از تو بوی صمغ را می شنوم؟!

و جلوی بینی خود را گرفت!

(صحیح بخاری، ج6، ص 167 و ج7، ص232* صحیح مسلم، ج4، ص4 * و .)

نبی اعظم(ص) سخت ناراحت شدند که سوره ی تحریم نازل گردید و آن دو را توبیخ شدید نمود.

(صحیح بخاری، ج6،ص71 و147 * صحیح مسلم، ج4، ص192 * و.)

عایشه آنقدر پیامبر(ص) را اذیت کرد و دل مبارکش را به درد آورد تا اینکه حضرت آرزوی مرگ او را نمود.

خود عایشه می گوید: رسول خدا(ص) آرزومند مرگ من بود و می گفت: دوست می داشتم تا زنده هستم پیش بیاید که بر تو نماز بخوانم و تو را دفن کنم.

(الطبقات الکبری ابن سعد، ج2، ص206 * السنن الکبری بیهقی، ج8، ص153* و. )

البته یکی از علل آرزوی مرگ عایشه به توسط حضرت، آگاهیی از فتنه هایی است که می داند عایشه پس از وی در آن غرق می شود و فتنه هایی است که او راسا آنها را پدید می آورد و بدین جهت حضرت چندین بار امتش را نسبت به این فتنه هشدار داد، تا اینکه به خانه ی عایشه اشاره نموده و فرمود:

اینجا جایگاه فتنه است، اینجا جایگاه فتنه است، اینجا جایگاه فتنه است و از اینجا شاخ شیطان بیرون می آید.

(صحیح بخاری، ج4، ص46* عمده القاری العینی، ج15، ص30 و. )

و نیز نقل شده رسول خدا(ص) از خانه عایشه بیرون آمد و فرمود:

سر کفر در اینجاست، در اینجاست که شاخ شیطان ظاهر می شود.

(صحیح مسلم، ج8، ص1 * مسند احمد، ج2، ص23 و. )

خوب فکر می کنم تا اینجا در این مورد کافی باشد و خوانندگان محترم با این فرد کمی آشنا شده اند.

در پست بعدی ان شا الله در مورد برخورد عایشه با دیگر همسران پیامبر اعظم(ص) صحبت خواهیم کرد.

لا حول و لا قوه الا به الله العلی العظیم
یا علی ع


هو

سلام

اجمالی از تاریخ زندگانی عایشه

عایشه دختر ابوبکر بن ابوقحافه از خاندان تیم قریش و مادرش ام رومان می باشد.

پیامبر اکرم(ص) تا هنگامی که حضرت خدیجه(س) در قید حیات بود همسر دیگری اختیار ننمود. اما حضرت پس از وفات حضرت خدیجه(س) بنا بر اصرار و پافشاری ابوبکر(بعد از پایان این مطلب سره این موضوع را خواهیم گفت) عایشه را به عقد خود در آورد.

عایشه تنها مدت هشت سال و اندی از زندگانی شصت و هفت ساله ی خود را در خانه ی پیامبر اکرم(ص) گذرانید و در این مدت تا آنجا که از دستش برآمد از ایذاء و آزار و ظلم و جسارت و گستاخی به پیامبر اکرم(ص) کم نگذارد.

عایشه در خانه ی پیامبراکرم(ص)

عایشه میگوید:

هیچ یم از ن پیغمبر خدا(ص) چون خدیجه(س) مورد رشک و حسادتم قرار نگرفت با وجود اینکه هرگز اورا ندیده بودم، و علتش این بود که رسول خدا(ص) از خدیجه(س) بسیار یاد میکرد و زبان به مدح و تعریفش می گشود، خاصه اینکه خداوند از طریق وحی به پیامبرش خبر داده بود که خدیجه(س) را کاخی بس مجلل و با شکوه در بهشت ارزانی داشته است.

(صحیح بخاری، ج4، ص231 و ج6، ص158 * صحیح مسلم، ج7، ص133 *

مسند احمد،ج6، ص58 * سنن ابن ماجه و بیهقی و.)

همچنین وی از رفتار گستاخانه ی خود با پیامبر اکرم(ص) حکایت کرده و میگوید:

روزی هاله خواهر خدیجه(س) از پیغمبر خدا(ص) اجازه خواست تا وارد شده و حضرت را دیدار نماید. رسول خدا(ص) که گویی با شنیدن صدای هاله به یاد صدای خدیجه(س) افتاده بود، حالش به شدت دگرگون گردید. من که از رفتار پیغمبرخدا(ص) حسادتم به خدیجه(س) سخت تحریک شده بود، بلافاصله گفتم: چقدر از آن پیر زن بی دندان قریشی یاد می کنی، مدت هاست که او مرده و خداوند بهتر از او را به تو ارزانی داشته است؟!!!

پس از این اعتراض، دیدم چهره ی رسول خدا(ص) برافروخت و به شدت غضبناک شد، به حدی که موهای جلوی سر مبارکش از شدت غضب تکان خورد و آنچنان تغییر حالت کرد که مانندش را تنها به هنگام فرود آمدن وحی بر آن حضرت دیده بودم که نگران دستورات آسمانی بود تا پیام رحمت نازل شود یا عذاب.

(مسند احمد، ج6، ص150و154 * المستدرک حاکم، ج4، ص286 *

البدایه النهایه ابن کثیر، ج3، ص158 و .)

حضرت علی(ع) به گوشه ای از این دشمنی ها نسبت به خودشان در خطبه ای چنین می فرمایند:

اما او- عایشه- خوی ن، دیده عقل و خردش را سخت فرو بسته وشرار های کینه و دشمنی با من در دلش چون کوره ی آهنگران زبانه می کشد! اگر از او میخواستند تا آنچه را که با من کرده است به شخص دیگری روا دارد، هرگز به زیر بار نمی رفت و نمی پذیرفت.

( نهج البلاغه، خطبه 156، ج2، ص47)

ابن ابی الحدید از استاد خود شیخ ابو یعقوب نقل می کند:

. و از آن زمان که رسول خدا(ص) دیده از جهان فروبست، تا آنگاه که اندام بیمار دخترش فاطمه(س) پس از مدتی کوتاه به دنبال پدر در بستر خاک آرام گرفت، مرتب از ناحیه عایشه به فاطمه(س) سخنان نیش دار زده میشد که علی(ع) و زهرا(س) چاره ای جز صبر و شکیبایی نداشتند و اندوه دل و شکایت رنجاهی خود را جز با خدای خویش با کسی در میان نمی گذاشتند.

فدک را از فاطمه(س) گرفتند و او بارها برای باز پس گرفتن آن تلاش کرد، اما نتیجه ای از آن همه کوشش های خود نگرفت .

ابن ابی الحدید به نقل از استادش ادامه می دهد:

 بالاخره فاطمه(س) درگذشت و در این حال تمام بانوان پیامبر(ص) در مجلس سوگواری او شرکت کردند جز عایشه که نه تنها خود را به کسالت زده و از حضور در مجلس عزای دختر پیغمبر(ص) خود داری نمود، بلکه از جانب او سخنانی که شادمانی و سرور او را می رسایند به علی(ع) رسانید!!!

علی(ع) پس از مرگ فاطمه(س) [اجبارا] با ابوبکر بیعت کرد به طوری که می گویند: عایشه چون از این بیعت علی(ع) مخالف و منازعی در امر خلافت پدرش باقی نمی ماند و ادعای خلافت علی(ع) به جایی نرسید، بیپروا اظهار شادمانی میکرد!!!.

(شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج9، ص192 به بعد)

پاره ای از جسارت های عایشه نسبت به پیامبر اعظم(ص)

روزی ابوبکر به دیدن دخترش عایشه رفت و چون بین پیامبر اکرم(ص) و عایشه حرفشان شده بود، رسول خدا(ص) ابوبکر را به قضاوت طلبید.

حضرت به عایشه فرمود: تو حرف میزنی یا من آغاز کنم؟

عایشه در جواب گفت: تو حرف بزن ولی نگو مگر حق!!!

ابوبکر همین که این جسارت و بی ادبی را از دخترش دید، سیلی محکمی به صورت او زد که خون بر جامه اش سرازیر شد و گفت: ای دشمن نفس خود! آیا پیامبر(ص) سخن غیر حق می گوید؟!

(احیاء علوم غزالی،ج2، ص43 * احقاق الحق التستری، ص306 *

نهج الحق و کشف الصدق، علامه حلی، ص370 )

در جایی هم عایشه چنین جسارتی را نسبت به پیامبر(ص) روا داشته است:

تویی آن کسی که ادعا می کنی پیامبر خدا(ص) هستی؟

(احیاء علوم غزالی،ج2، ص29 * الغدیر علامه امینی، ج11، ص163 و. )

حال با قضاوت خود این آیه کریمه را با دقت مطالعه بفرمایید:

کسانی که خدا و رسول او را [با جسارت و عصیان و مخالفت] آزار و اذیت می کنند، خداوند در دنیا و آخرت آنها را لعن کرده و برای آنان عذابی با ذلت و خواری مهیا ساخته است.

( سوره احزاب آیه 57)

ولا حول و لا قوه الا به الله العلی العظیم

در پست های بعدی به لطف خدای حنان ان شا الله ادامه می دهیم

یا علی ع


هو

امروز بعد از مدتی با مطلبی به روز هستیم که دنباله دار خواهد بود و بسیار مطلب مهم و اساسی در تاریخ تشییع می باشد.

درسته که رسالت وبلاگ پاسخ به شبهات وهابیت می باشد اما در لا به لای بحث وهابیت لازم دیدیم مطالبی مهم و تامل برانگیز از تاریخ تشییع را برایتان بازگو کنیم.

مطالبی که تا به الان کسی به آن توجه خاصی نداشته جز اندکی.

مطالب زیر تنها مقدمه ای خواهد بود تا در ادامه انشا الله بررسی بیشتری انجام گیرد.

مرحوم سید بن طاووس(ره) در کتاب الطرائف می نویسد:

چقدر مرا به تعجب انداخت حدیثی که بر آن واقف شدم و آن اینکه:

زنی از اهل کوفه بر عایشه وارد شد و گفت: ای ام المومنین! چه میگویی درباره زنی که شانزده هزار فرزند مومن خود را عمدا کشته باشد؟

عایشه گفت: آن زن با کشتن فرزند خود کافر می شود؛ زیرا که خدای تعالی می فرماید:

هرکس مومنی را به عمد بکشد، جزای او آتش جهنم است که در آن جاوید خواهد بود، خدا بر او خشم کند و بر او لعن نماید و برای او عذابی شدید مهیا سازد.

( سوره نساء آیه 93)

سپس آن زن کوفی گفت: پس چه میگویی درباره مادری که شانزده هزار نفر از فرزندان خود را بکشد در حالی که همه ی آنها مومن باشند؟!

عایشه فهمید که منظور آن زن، خود اوست که در جنگ جمل باعث کشته شدن شانزده هزار نفر شده است.

[ اما سخن حق همیشه تلخ است، لذا عایشه از این سخن ناراحت شد] و گفت: این دشمن خدا را از دور سازید!

(الطرائف، ص 293)

در ادامه پست های بعدی این فاز از تاریخ تشییع رو به حول و قوه الهی انشا الله بیشتر باز می کنیم.

یا علی ع


هو

سلام

عزاداری هاتون امیدوارم مقبول درگاه حق قرار گرفته باشد و همچنان ادامه دار باشد انشا الله

قبل از هر چیز متذکر بشم این پست هایی که در چند ماه اخیر پیرامون وهابیت گذاشتم (شناخت احمد بن حنبل- ابن تیمیه و. ) فقط مقدمه ای برای آشنا شدن عزیزان با عقبه و افکار این فرقه ضاله میباشد.

بطور کلی پست های وبلاگ در مورد شناخت وهابت به ترتیب زیر خواهد بود:

1- دشمنی های ابن تیمیه با اهل بیت(ع)

2- دفاع ابن تیمیه از مخالفان با اهل بیت(ع)

3- شناخت وهابیان(مختصری از جنایت ها و روش های دعوت)

4- صفات الهی از دیدگاه وهابیت

5- مبانی اعتقادی وهابیت

6- فتاوی و آرای وهابیان

در خلال این پست ها ان شاالله پاسخی کامل به شبهات وهابیت که هدف اصلی ماست میپردازیم.

امروز با پستی حاوی اسامی مولفین یا مناظره کنندگان در ردّ ابن تیمیه در خدمتتون هستم.

عده ای زیادی از علمای اهل سنت از عصر ابن تیمیه تا کنون در ردّ او کتاب تالیف کرده یا با او مناظره کرده اند.

1- قاضی محمد بن ابراهیم بن جماعه شافعی

2- قاضی محمد بن حریری انصاری حنفی

3- قاضی محمد بن ابوبکر مالکی

4- قاضی احمد بن عمر مقدسی حنبلی

5- حافظ مجتهد تقی الدین سبکی در الاعتبار ببقاء الجنه والنار» و الدره المضیئه» و.

6- امام فقیه محمد بن عمر بن مکی، معروف به ابن مرحّل (716ه.ق)

7-امام حافظ صلاح الدین علایی(761 ه.ق)

8-قاضی مفسر بدر الدین ابن جماعه (733 ه.ق)

9- امام احمد بن یحیی کلابی حلبی، معروف به ابن جُهبُل (733 ه.ق)

10- امام قاضی جلال الدین قزوینی

11-فقیه محدث علی بن محمد باجی شافعی(714ه.ق)

12-مفسّر معروف ابوحیان اندلسی (745ه.ق) در النهر الماد»

13- ابن بطوطه(779ه.ق) در رحله ابن بطوطه»

14-ابن حجر عسقلانی (852ه.ق) در الدرر الکامنه فی اعیان المائه الثامنه»

15-مفتی مصطفی بن احمد شطی حنبلی دمشقی (1348ه.ق) در النقول الشرعیه»

16- شیخ محمد بخیت مطیعی، مفتی مصر (1354ه.ق) در تطهیر الواد من دنس الاعتقاد»

و. .

انشا الله در پست های بعدی طبق ترتیب گفته شده عمل خواهد شد.

ولا حول و لا قوه الا به الله العلی العظیم

یا علی ع


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

نادر سبحاني معاون اجرايي دبيرستان-مرند ღ♥ღ یار تنهایی ღ♥ღ